برف هفت تا کشته داده، مسئولای عزیز، یه فکت: اگه شما نکشید خدا میکشه. خلاصه که چند وقته دارید کم کاری میکنیدا، از ما گفتن بود. ^_^
برچسب : نویسنده : 3mimnevisa بازدید : 140
به نام خدا. او وبلاگ نویسی را از سن نه سالگی با بلاگفا آغاز کرده است – و به غیر آن در خانوادهای متوسط و مذهبی هم متولد شده است – این تمام چیزی است که از او میدانم. --- کامل بخوانید ---
برچسب : نویسنده : 3mimnevisa بازدید : 145
برچسب : نویسنده : 3mimnevisa بازدید : 111
وقتی اعتراف میکنم و بیرون میریزم، یه حس خوب فوق العاده بهم دست میده :)
#آخیش
برچسب : نویسنده : 3mimnevisa بازدید : 98
برچسب : نویسنده : 3mimnevisa بازدید : 122
برچسب : نویسنده : 3mimnevisa بازدید : 155
اون شب هم نباید با داداشم گرم میگرفتم - نباید بیشتر از اون چیزی که تو دلم بود بهش میگفتم، بیشتر از میزانی که برام وقت میذاره براش وقت میذاشتم.
وقتی مامان بهم گفت که داداش قبل از پرواز به سوئد، پنج دقیقه توی فرودگاه باهاش اسکایپ کرده مدت زیادی ساکت موندم، واقعا برای من مهم نیست که دیگه داداش توی کدوم فرودگاهه، توی کدوم شهر اروپاست. داداش رفته؛ و وقتی هم که بود داداش من نبود - اون برادر کارشه، نه برادر من.
برچسب : نویسنده : 3mimnevisa بازدید : 128
هر روز بیشتر از اون چیزی که فکر میکنم میتونم یه بخشی از وقتم رو برای آدمای جدید، گذروندن وقت با آدمای دوست داشتنی قدیم و یاد گرفتن چیزای باحال صرف بکنم.
برچسب : نویسنده : 3mimnevisa بازدید : 158
امین تا حالا به این فکر کردی، که ما آدما چقدر شکنندهایم؟ من - وقتی کنار چاله آسانسور ایستاده بودم - داشتم به افتادن فکر میکردم، اگه میافتادم استخون هر دو پام همون لحظه خورد میشد. زندگی ما آدمها به نخ بنده. یه اسکلت ظریف از جنس استخون تمام هیکل ما رو نگه میداره - یه اسکلت شکننده.
برچسب : نویسنده : 3mimnevisa بازدید : 153
برچسب : نویسنده : 3mimnevisa بازدید : 97